وبلاگ اختصاصی میرحسین زنوزی
| ||
متن زیر در شماره 127 روزنامه فروغ آزادی (30 مهرماه 1369) به چاپ رسیده است: با سیدحسین زنوزی؛
یار لحظه های تنهائی و خلوت استاد [شهریار]
شاید تواضع و فروتنی سیدحسین زنوزی باعث شده که استاد شهریار این چنین او را نزدیک به خود احساس کرده و فرزند و نور چشم اش خطاب کند.
زنوزی خود استادی دیگر است، مدرک ممتاز در خط و تذهیب ... وقتی از او خواستم که دستخط ها و عکس هایش را از استاد شهریار و با استاد شهریار برایم بیاورد، بی هیچ اکراه و تأملی قبول کرد و فردای آن روز به وعده اش وفای بالفعل کرده بود. زنوزی برای بزرگداشت چهلم استاد نمایشگاهی از آثار خطی و دیگر اساتید را ترتیب داده بود و در میانشان آثار خوشنویسی استاد هم که به خود او تقدیم شده است، به چشم می خورد. (احمد سرخین)
::: آشنائی و دوستی سال 1363 در رابطه با مسائل هنری (خط) با استاد از نزدیک آشنا شدم و این آشنائی در مدت کوتاهی به دوستی عمیق و محکم بین استاد و بنده منجر شد. این که استاد از نظر روانی آدم ها را می شناخت یا صورت دیگری نمی دانم اما می دانم که سخت و دیر به کسی اعتماد می کرد و اگر اعتماد می کرد همان جور سخت و دیر از او دست می کشید. کمی سکوت می کند. با توضیحاتی که در ابتدای حرف هایش می دهد انتظار شنیدن نکاتی تازه درباره خصوصیات و ویژگی های ناشناخته و ناگفته استاد بیش از پیش تقویت می شود.
::: سادگی استاد ::: تعصب و اتکا به خود ::: توجه خاص و ارادت به ائمه اطهار و خداپرستی هنر را باید الهامی که سر ساید به پای وحی
وگرنه شهریاران هم به حرمانش نمی ارزد استاد همیشه می گفت: آدم اگر تا صبح بیدار می ماند فقط برای خدا است و نه برای شهرت طلبی و یا بَه بَه، چَه چَه گفتن دیگران. ::: لحظات خاص، دوران پسـین
استاد در اواخر عمرشان روی اشعاری که قبلا سروده بودند کار می کردند و بعضی از ابیات و بندها را بر می داشتند یا اضافه می کردند و به طور کلی، اشعار قبلی را روتوش می کردند. در این اواخر –پیش از بستری شدنشان- زیاد خوشنویسی می کردند، مخصوصا جمعه تا ظهر که باهم خط می نوشتیم. استاد، شیفته ی حافظ بود. گاهی شعری را از حافظ نشان می داد و می گفت: ببین حافظ چطور اینجا با خدا عشقبازی کرده است؟! به یاد دارم استاد به ویژه در این سال های آخر، به قدری در خود فرو رفته بودند که بسیاری مسائل از یادشان می رفت؛ مثلا خودشان می آمدند و در را باز می کردند و در جواب من که می گفتم استاد چرا با آیفون در را باز نمی کنید؟ می گفتند یادم رفت. برعکس، هر آیه ای از قرآن را ، یا اشعار حافظ را بلافاصله ازبر می خواندند. استاد به قدری در مسائل عرفانی غرق و گم شده بودند که موضوعات مادی و روزمره را فراموش می کردند. جهت مشاهده تصویر اصلی روزنامه -که به خوشنویسی ها و تصاویری از استاد شهریار مزین است- روی تصویر فوق کلیک نمایید.
1389.12.06 ؛ ساعت 21:34
[ شنبه 90/2/24 ] [ 3:1 عصر ] [ میرحسین زنوزی ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |